بیوکده

بیوکده بزرگترین وبلاگ بیوگرافی و معرفی هنرمندان و بازیگران ایرانی و خارجی - زندگی نامه افراد مشهور

بیوگرافی نگین محسنی

  • بیوکده ..
  • جمعه ۱۲ آبان ۹۶
  • ۰۸:۳۰

بازیگران بازیگران زن ایرانی

بیوگرافی نگین محسنی

 

 

نگین محسنی متولد سال ۱۳۵۷ در پاریس است. او عضو یک خانواده کم جمعیت که به جز پدر و مادر، یک برادر بزرگ تر از خودش دارد. پدرش مهندس نساجی است و به دلیل موقعیت شغلی خاص پدر،تا ۱۴ سالگی بین تهران و پاریس و چند شهر دیگر اروپایی در رفت و آمد بوده است. او در ایران دیپلم گرفت و تحصیلات دانشگاهی اش در رشته ادبیات فرانسه را در مقطع فوق لیسانس در دانشگاه تهران به انجام رساند. آنقدر علاقمند زبان است که دو زبان انگلیسی و ایتالیایی را خارج از دانشگاه مطالعه کرده است. همزمان با دفاع از پایان نامه اش در سال ۱۳۸۵ به سریال کلاه پهلوی دعوت شد و این دعوت، سفر وی به فرانسه برای تحصیل در مقطع دکترای زبان فرانسه را متوقف کرد! سریالی که به گفته او قرار بود یکساله ساخته شود، شش سال از زندگی او را به خود اختصاص داد. وی در این سریال نقش بلانش یک دختر فرانسوی را بازی کرده است.

 

مصاحبه با نگین محسنی

برای دختر جوانی که ورزش، ترجمه، تدریس زبان و مطالعه همیشه اصلی ترین دغدغه های زندگی اش بوده، بازی در سریالی تلویزیونی خیلی تصادفی و اتفاقی رخ داد. از نظر خودش ورود به دنیای بازیگری یکی از عجیب ترین اتفاق های زندگی اش است. شاید جالب باشد بدانید «میدان محسنی» در بلوار میرداماد را پدر بزرگ او ساخته و به همین دلیل نام «محسنی» بر آن قرار گرفته است. پاساژ «محسنی» هم که در این محدوده قرار دارد و با نام «نگین محسنی» شناخته می شود، نوعی ابراز علاقه پدر بزرگ بوده به نوه ای که خیلی او را دوست می داشته است و از همه جالب تر اینکه «برج بیژن» که در ضلع شمالی همین میدان قرار دارد، روزگاری خانه پدر بزرگ «نگین» بوده که توسط پدر و عمویش بیژن به این برج تبدیل شده است!

«نگین محسنی» که طی هفته های گذشته شاهد حضورش در نقش «بلانش» در سریال کلاه پهلوی بوده ایم، آدمی درونگرا است و در اولین برخورد کمی خجالتی! او با چنین خواستگاه خانوادگی فاقد هرنوع تکبر است.

«کلاه پهلوی» هم مانند سریال «کیف انگلیسی» ساخته سید ضیاءالدین دری، کلکسیونی از انتخاب های خوب و بازهای جذاب را پیش روی مخاطب قرار می دهد که در آن، بازیگرانی جوان همچون: امیرعلی دانایی، نگین محسنی و بهاره کیان افشار که برای اولین بار مقابل دوربین حضور یافته اند بازی هایی گرم و صیمیمی ارائه می کنند.

«نگین محسنی» بازیگر نقش بلانش در ۱۵ قسمت اول سریال، یکی از موتورهای محرک قصه بود. در قسمت های اول سریال وارد زندگی «فرخ باستانی» شد و به مرور او را شیفته خود کرد. بعد از ازدواج با فرخ به ایران آمد تا در پوشش زندگی زناشویی اش با فرخ، هم اهداف استعماری عمویش را دنبال کند و هم در حرکتی حساب شده، به تغییر الگوی رفتاری زنان شهر سامان بپردازد.

و این روزها همچنان درگیر سریال کلاه پهلوی است. بخش اول حضور پُررنگ او در کلاه پهلوی به پایان رسیده اما تا قسمت ۵۴ مخاطبان باز هم شاهد حضور غافلگیرکننده او در این سریال خواهند بود.

او این روزها به ترجمه از زبان فرانسه می پردازد. اهل ورزش است. تندیس و بدنسازی دو رشته مورد علاقه اوست و برای انجام این مصاحبه، یک راست از ورزش عصرگاهی به جایی آمد که پشت میزی مستطیل شکل، خبرنگاری کنجکاو با یک ضبط صوت منتظر آمدن او بود. با انبوهی از سوال درباره خودش، زندگی اش و نقش بلانش

 

در مصاحبه ها اولین سوالی که از یک بازیگری مانند شما می شود  این است: «لطفا از نحوه ورود به دنیای بازیگری بگویید». اما من می خواهم به جای پاسخ به این سوال کلیشه ای، از شما بپرسم حالا که دو سال از پایان حضور در کلاه پهلوی گذشته، نگین محسنی چقدر توانسته از نقش «بلانش» فاصله بگیرد؟

برای شروع سوال غافلگیر کننده ای بود! من حدود شش سال و نیم است که این نقش بخشی از زندگی من شده است. قبل از حضور در کلاه پهلوی تجربه ای در زمینه بازیگری نداشتم و به موازات حضور در این سریال، تدریس زبان فرانسه را انجام می دادم. به همین دلیل هیچ وقت به نقش دیگری نپرداختم تا از بلانش فاصله بگیرم. همیشه این نقش با من بوده است و فعلا از آن جدا نشده ام.

حضور در کلاه پهلوی برای شما «اتفاق» محسوب می شود؟

بله. ورود به یک پروژه تلویزیونی مثل کلاه پهلوی خیلی زندگی مرا تحت تاثیر قرار داد و برایم اتفاق بزرگی بود.

سینما و تلویزیون ایران چهره های جوان زیادی دارد. فکر می کنید چرا «نگین محسنی» برای نقش بلانش انتخاب شد؟

به نظر خودم دلیل مهم انتخاب من برای ایفای این نقش، این بود که من خیلی به این شخصیت نزدیک بودم. من شخصیت خودم ـ نگین محسنی ـ را به داخل بلانش بردم و آن را به شکل شخصیتی که می بینید پرورش دادم و ایفاء کردم.

دلیل نزدیکی شما به شخصیت بلانش چه بود؟

شاید مهم ترین دلیل، دانستن زبان فرانسه بود. از نظر فیزیک بدنی هم من به این نقش و آنچه در فیلم نامه نوشته شده بود نزدیک بودم. البته برخلاف بلانش هیچ وقت به دنبال تشویق زنان به کشف حجاب نبودم!

یادگیری و دانستن زبان روی شخصیت افراد تاثیر می گذارد؟

فکر نمی کنم زبان روی شخصیت و ذات کسی تاثیر بگذارد. زبان فقط باعث می شود فرهنگ، تاریخ، آداب و رسوم، غذا و… یک ملت را بشناسیم. یادگیری زبان ذات و شخصیت کسی را عوض نمی کند.

شما چند زبان خارجی می دانید اما به خاطر تلسط بر زبان فرانسه برای این نقش انتخاب شدید. زبان فرانسه به شما چه چیزی داد؟

زبان فرانسه چیزهای زیادی به من داد. یکی از آنها «نقش بلانش» بود! در زندگی هر شغلی که داشتم به خاطر دانستن زبان فرانسه بوده است.

شما فرانسه زندگی کرده اید و زبان فرانسه می دانید اما در هرحال فرانسوی نیستید. آیا در سریال کلاه پهلوی تلاشی کردید تا خودتان را فرانسوی نشان دهید و یک شخصیت فرانسوی باشید؟

فکر می کنم در کنار وجه فرانسوی بودن، ویژگی دیگر بلانش این است که ریشه هایی ایرانی دارد و یک دو رگه است. راستش خیلی سعی ویژه ای برای اینکه فرانسوی یا ایرانی باشم از خودم نشان ندادم. یعنی ژست خاصی را تقلید نکردم. بیشتر سعی کردم خودم باشم. به همین دلیل این نقش منهای برخی نکات که به اقتضای داستان در سریال می بینید، تفاوت زیادی با خود واقعی ام ندارم.

شخصیت بلانش ریشه های ایرانی دارد. مادرش زنی ارمنی بوده است. چطور این وجه از نقش را نشان دادید؟

فکر می کنم خوب حرف زدن به زبان فارسی این ویژگی را نشان داده است. البته ادای فارسی حرف زدن درنمی آورد.اگر غیر از این بود قطعا نقش قابل باور نبود. در کلاه پهلوی شخصیت بلانش خیلی اتفاقی ایران می آید و در پاریس با زرین تاج و فرخ و شادی هم دوست بوده و به همین دلیل فارسی خوب حرف می زند. این وجه شخصیت بلانش که ریشه فارسی دارد و به همین دلیل فارسی را خوب حرف می زند، سریال را باورپذیرتر کرده است.

فرانسوی ها معمولا زبان فارسی را خوب و راحت یاد می گیرند؟

من فرانسوی هایی را می شناسم که بعد از دو سال حضور در ایران، فارسی را خیلی خوب یاد گرفته اند و خیلی روان به فارسی حرف می زنند و حتی ضرب المثل های ما را می دانند.

آنقدر حرف توی حرف آمد یادم رفت سوال کنم شما چگونه به کلاه پهلوی پیوستید؟

انتخاب من برای سریال کلاه پهلوی در مدت زمانی حدودا ۴۸ ساعته اتفاق افتاد. خرداد ۱۳۸۵ بود. تازه دانشگاه تمام شده بود و می خواستم از ایران بروم. دقیقا روز ۱۷ خرداد ۸۵ که یک روز چهارشنبه بود، با عوامل این سریال آشنا شدم. آنها به دنبال زنی بودند که فرانسه و فارسی بداند و از نظر فیزیکی بتواند نقش زنی با مشخصات بلانش را ایفا کند. به همین دلیل به مدرسه ای مراجعه کرده بودند که در آن زبان فرانسه تدریس می شد. در آن مدرسه مرا به آنها معرفی کردند و بعد من به دفتر سریال رفتم.

پس کلاه پهلوی مانع تکمیل تحصیلات عالیه شما شد؟

اینطور به نظر می رسد! بعد از این مراجعه من به دفتر تهیه کننده پروژه و معرفی خودم، ناگهان چندین جفت چشم توجهشان به من جلب شد و افراد حاضر در دفتر با چشم های باز به من نگاه کردند. آن روز آقای دری از من خواستند پنج شنبه هم به دفتر بیایم. در جلسه بعدی به من گفتند: من دوست دارم نقش بلانش را شما بازی کنی اما تو آدمی خجالتی، خیلی آرام و جدی هستی. اشاره آقای دری به برخورد جلسه اول من بود. پاسخ دادم: «آن روز در حال کار روی پایان نامه ام بودم و به همین دلیل به لحاظ ذهنی درگیر بودم و تجربه ای هم در زمینه بازیگری تا آن موقع نداشتم».

پس از آن بخشی از فیلم نامه را به من دادند. روز جمعه فیلم نامه را خواندم و شنبه بخش هایی از فیلم نامه را با امیرعلی دانایی دورخوانی کردیم. پس از دورخوانی، آقای دری رفتند داخل اتاق و بعد از نیم ساعت محمد رضا شریفی نیا بیرون آمد و خطاب به من گفت: «ورود یک چهره جدید به سینمای ایران را تبریک می گم»!  آنجا بود که تازه فهمیدم در اتاق درباره من صحبت می کردند.

کلاه پهلوی به دوره تاریخی خاصی اشاره دارد. چقدر آن دوره تاریخی را می شناسید؟

پیش از بازی در کلاه پهلوی در حدی که همه ما ایرانی ها می دانند از تاریخ اطلاع داشتم اما با حضور در کلاه پهلوی، با خواندن فیلم نامه و گپ و گفت هایی که با کارگردان داشتم، اطلاعاتم کامل تر شد.

اغلب آدم ها تجربه حضور در مقابل دوربین های خانگی یا دوربین های تلفن همراه را داشته اند. شما هم حتما داشته اید. حالا تجربه حضور در مقابل دوربین یک سریال تلویزیونی که با دوربین ۳۵ میلی متری فیلم برداری شده چقدر متفاوت است؟

حضور در مقابل دوربین یک سریال تلویزیونی یعنی قرار گرفتن در مقابل دوربین با لباس و پوشش و گریم. تازه نورپردازی هم عنصر مهمی است. ضمن آنکه پُزی که در این بخش می گیریم خیلی جالب و متفاوت است و از این نظر واقعا با تجربه حضور در مقابل دوربین خانگی خیلی فرق می کند.

به نظر شما بازیگری حرفه جذابی است؟

اتفاق «بازیگر شدن» در زندگی من خیلی عجیب و غیر منتظره بود. همانطور که گفتم همه چیز ظرف چهل و هشت ساعت افتاد. وجه جالب این حرفه این است که باید در شرایط سخت کار کنید، برنامه ریزی گاهی فشرده و سخت است. گاهی باید در سرما حس تابستان را بگیرید و بالعکس. محیط کار اغلب سخت و خشن است و خلاصه هزار گرفتاری وجود دارد اما لحظه ای که به عنوان بازیگر بعد از تحمل این سختی ها مقابل دوربین قرار می گیریم خیلی لذت بخش است. در صحنه ای که بازیگر مقابل دوربین است، همه توجه ها به اوست و این خیلی لذت بخش است.

مهم ترین سختی کار فیلم سازی برای شما چیست؟

سرما و کم خوابی!

مشکلات باعث نشد از ادامه کار منصرف شوید؟

شاید جمله ای را در زمان عصبانیت گفته باشم اما در عمل هیچ وقت منصرف نشدم. وقتی تعهدی برای انجام کاری بدهم حتما آن را انجام می دهم.

حضور در مقابل دوربین جالب تر بود یا دیدن تصویر خودتان از تلویزیون؟

وقتی جلوی دوربین هستیم، اگر نقش را دوست داشته باشید، این فرصت به بازیگر داده می شود که زندگی شخص دیگری را هم تجربه کند.

از دیدن تصویر خودتان در تلویزیون برای اولین بار چه حسی داشت؟

آن هم لذت بخش بود. مخصوصا جایی که از بازی خودم راضی بودم. خیلی شیرین بود.

تجربه دیدن سریال کلاه پهلوی در جمع را داشته اید؟

قسمت اول سریال که پخش شد، من در جمع دوستان و همکارانم بودم و خیلی تجربه جالبی بود.

واکنش آنها چه بود؟

طبیعتا خیلی تعریف می کردند. ذوق کرده بودند و چون تصویر دیگری از من را تا آن لحظه ندیده بودند!

شما علاوه بر ایفای نقش، در برخی صحنه ها دیالوگ های فرانسه را هم با بازیگران تمرین کردید؟

بله. اگر قرار بود بازیگری دیالوگی را به فرانسه بگوید من کمک می کردم معنی آن دیالوگ را بفهمند و آن را درست تکرار کنند.

با استعدادترین شاگر این کلاس فرانسه شما چه کسی بود؟

نمی گم!

استعداد امین حیایی بازیگر نقش کریم در یادگیری زبان فرانسه چقدر خوب؟

خیلی خوب بود!

بلانش در سریال شخصیتی پیچیده است. بعد از ۱۵ قسمت احساس می کنم یک جاهایی در سریال اصلا او را ندیده ام و به حساب نیاوردم. یک جاهایی به او علاقمند شدم. یک جاهایی هم با دیدن خشم او ـ در قسمت ۱۳ ـ متعجب شدم.

این پیچیدگی در همه آدم ها وجود دارد. آدم های حقیقی یک جایی مظلوم واقع می شوند یک جا برعکس خودشان ظلم می کنند. بهرحال نویسندگان فیلم نامه هم همیشه از صفات آدم های حقیقی در نقش ها قرار می دهند و این تضادهاست که به نقش جان می دهد.

شخصا کجای این سریال را دوست دارید؟

نمی توانم بخش مشخصی را نام ببردم. در این پانزده قسمت اول چند جای کار را خیلی دوست دارم. شخصا قسمت اول و سوم را خیلی دوست دارم.

کجای این قسمت ها را بیشتر دوست دارید؟ کدام سکانس؟

شخصا نمی توانم سکانس خاصی را نام ببرم. خود شما از کجای سریال بیشتر خوشان آمد؟

من از صحنه دعوای بلانش و فرخ خیلی خوشم آمد. ناگهان چهره جدیدی از بلانش دیدیم. صحنه ملاقات با میرزا رضا هم خیلی خوب بود. بخصوص چادر سرکردن بلانش! اما به نظرم اوج بازی شما صحنه خداحافظی از سامان بود.

اتفاقا صحنه خداحافظی از سامان اوایل حضور من در سریال فیلم برداری شد و جزو اولین قسمت هایی بود که در آن مقابل دوربین رفتم و هنوز بی تجربه بودم. شاید به همین دلیل خوب از کار درآمده که کاملا حسی است!جالب است بدانید صحنه داخلی این بخش، تابستان سال ۸۵ فیلم برداری شد و صحنه خارجی در سال ۸۸ !

نگه داشتن چادر روی سر قلق خاصی دارد. از قبل برای این صحنه تمرین کرده بودید؟

در سریال، بلانش چادر سر کردن را از عالیه یاد می گیرد و این مدل روگرفتن را عالیه به او آموزش می دهد. همان جا عالیه دیالوگی دارد که خطاب به بلانش می گوید: «عینهو حاج خانوما شدی» که این دیالوگ تغییر کرد و شد آن چیزی که شما در سریال دیدید: «مثل گُل شدی»!

درباره حضور شما در سریال کلاه پهلوی، برخی سایت ها اظهار نظرهای مخالف و منفی فراوانی منتشر کرده اند و مثلا گفته اند شما مانکن هستید و…. آیا این مطالب را دنبال کرده اید؟

نه اما اغلب آنها را از از دست اندرکاران و اطرفیان شنیده ام. واقعا مشغله کاری اجازه نمی دهد سایت ها را بخوانم.

اهل سایت نیستید؟

نیستم. واقعا نمی رسم. خیلی سرم شلوغ است.

فیس بوک چطور؟

نه. توی فیس بوک هم نیستم و هیچ صفحه ای ندارم.

مانکن چطور؟ آیا آنطور که برخی سایت های اینترنتی مدعی شده اند شما مانکن بوده اید و یا هستید؟ یا می خواهید بشوید؟!

مانکنی در دنیای مُد یک شغل است و من شغلم را قبلا انتخاب کرده ام. من مترجم و مدرس زبان فرانسه هستم و در کنار این حرفه کار بازیگری انجام می دهم.

من پیش از کلاه پهلوی زبان فرانسه درس می دادم و الان هم این کار را انجام می دهم. ضمن آنکه مترجمی هم می کنم و به هیچ وجه به این فکرها نبودم که بخواهم در این حوزه ها ورود پیدا کنم. حالا دست برقضا قابلیت زبان دانستن و آنچه کارگردان در من تشخیص داد باعث شد وارد عرصه بازیگری شوم. من هم با اعتماد به آقای دری سعی کردم به حرفش گوش کنم و به تدریج با گذشت زمان و با دیدن فیلم و مطالعه و کنجکاوی،  اطلاعاتم را تکمیل کردم بنابراین نه مانکن بودم و نه می خواستم مانکن باشم.

کلاه پهلوی چه تاثیری روی زندگی شما گذاشت؟

من به صورت تصادفی وارد این حرفه شدم و این مساله زندگی مرا تحت تاثیر قرار داد. آشنایی با کارگردان این سریال فضایی را به روی من باز کرد که باعث شد تاریخ آن دوره را بیشتر مطالعه کنم و دنیای ذهنی ام وسیع تر شود.

با ایفای این نقش زندگی راحتی دارید؟ پیش آمده در خیابان مردم شما را بشناسند؟

 تا به حال سه چهار مرتبه این اتفاق افتاده است.

البته بازیگران زنی که برای اولین بار مقابل دوربین می روند به دلیل پوشش خاص در سریال و تفاوت آن با پوشش بیرونی، کمتر شناخته می شوند؛ مگر اینکه مراجعه زیادی از سوی مخاطبان سریال به او بشود و به دلیل تعدد مراجعات شناخته شود. به همین دلیل خیلی پیش نیامده در نگاه اول شناسایی شوم. در قسمتی از سریال پیانو زدید. موسیقی هم جزو علاقمندی های شماست؟

موسیقی خیلی دوست دارم و خیلی جالب است بدانید در کودکی در فرانسه کلاس پیانو می رفتم و این آهنگی که در کلاه پهلوی زدم ـ نامه ای به الیز ـ واقعا در کودکی زده بودم. تا دوازده ـ سیزده سالگی پیانو زده بودم و در کلاه پهلوی بعد از مدت ها برای اولین بار پشت پیانو نشستم. من پیش از کلاه پهلوی سوارکاری هم بلد بودم و یک سال در فرانسه سواری می رفتم. البته دو ترک سوار اسب نشده بودم اما در کلاه پهلوی این کار را کردم.

حالا که سریال کلاه تمام شده به فرانسه می روید؟

کلاه پهلوی تمام نشده و خرده کارهایش مانده است. توی فکرم هست به فرانسه بروم ولی زمان قطعی اش را نمی دانم.

پیشنهاد جدی برای بازیگری دارید؟

فعلا خیر.

پیشنهاد بشود انجام می دهید؟

اگر کاری که خیلی دوستش داشته باشم شاید!

کار دوست داشتنی از نظر شما یعنی چه؟

هر اثر انسانی درست، از نظر من دارای ارزش و اعتبار هنری است و اگر چنین اثری پیشنهاد شود حتما بازی می کنم.

آخرین فیلم ایرانی که دیدید چه بود؟

جدایی نادر از سیمین.

معمولا زود عصبانی می شوید؟

طبیعتم این است که دیر عصبانی می شم و خیلی چیزها را به روی خودم نمی آورم و منفجر می شوم. اینطوری نیست که تُند تُند عصبانی بشوم. البته عصبانیتم را نشان نمی دهم. زمان می برد تا عصبانیم را نشان دهم. معمولا سعی می کنم خودم را با شرایط تطبیق دهم. برخی اوقات آدم های دور و برم غیر منطقی هستند و طول می کشد تا خودم را تطبیق دهم.

وقتی از شدت عصبانیت منفجر می شوید، تلفاتی هم به جا می گذارید؟

بستگی دارد! اما معمولا چیزی نمی شود!

خیلی خشن که نیستید؟

نه اصلان آدم خشنی نیستم.

می شود نگین محسنی را در یک جمله توصیف کرد؟

خیلی سخت است. شما می توانی خودت را در یک جمله توصیف کنی؟

من می توانم. حالا اگر در یک جمله سخت است در چند جمله نگین محسنی را توصیف کنید!

سوال بسیار پیچیده ای مطرح می کنید؛ البته در عین سادگی!

راستی دنیای ذهنی شما چطور است؟

من یک کمی کمال گرا هستم ولی کامل نیستم. یکی از دغدغه هایم این است که در رشته های مورد علاقه ام کامل شوم. اکثر اوقات با کمبود زمان مواجه می شوم. این مساله ناراحتم می کند. این یکی از دغدغه های زندگی ام است که وقت کم می آورم و به چیزهای مختلفی علاقه دارم که از هیچ کدام نمی توانم بگذرم.

در زندگی  به چه چیزهایی می پردازید؟

ورزش و زبان! راجع به سینما هم خیلی دوست دارم بیشتر و بیشتر بدانم و فیلم های قدیمی را نگاه کنم و تکنیک های این حرفه را یاد بگیرم. ادبیات هم جزو علایق من است.

شما جزو آدم هیی هستید که پایان دنیا را جدی گرفته بودند؟

اصلان!!! خیلی خنده دار بود اگر جدی می گرفتم.

حتی یک درصد هم جدی نگرفتید؟ شمع و چراغ قوه برای سه روز تاریکی احتمالی زمین جمع نکردید؟

اصلان چنین کاری نکردم. مگه کسی بوده که این شوخی رو جدی گرفته باشه؟

 

 

  • نمایش : ۷۸۶
  • ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی
    بیوکده,بیوگرافی,زندگینامه ,biography ,بیوگرافی بازیگران ایرانی ,بیوگرافی بازیگران خارجی ,بیوگرافی مشاهیر ,زندگینامه بازیگران ,بیوگرافی کارگردانان ,بیوگرافی دانشمندان ,زندگینامه شهیدان ,زندگینامه نویسندگان ,زندگینامه نقاشان ,زندگینامه ورزشکاران ,سایت بیوگرافی ,مجله بیوگرافی ,بیوگرافی بازیگران ,بیوگرافی بازیگران مرد ,بیوگرافی بازیگران زن ,بیوگرافی شعرا ,بیوگرافی نویسندگان ,بیوگرافی ورزشکاران ,اخبار افراد مشهور ,زندگینامه ورزشکاران' ,زندگینامه مشاهیر ,Biography ,سایت بیوکده
    موضوعات
    نویسندگان
    پیوندهای روزانه