- بیوکده ..
- دوشنبه ۱۱ دی ۹۶
- ۰۴:۰۰
بیوگرافی استیو مک کوئین
ترنس استفن “استیو” مک کوئین (به انگلیسی: Terrence Stephen “Steve” McQueen) (تولد ۲۴ مارس ۱۹۳۰ – مرگ ۷ نوامبر ۱۹۸۰) بازیگر آمریکایی بود. وی ملقب به «سلطان خونسردی» و یکی از مظاهر فرهنگ ملی است. شخصیت دشمنگونه وی در فیلمها باعث شد نامش در اکثر فیلمهای پرفروش دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ظاهر شود. وی بخاطر بازی در فیلم دانههای شن (۱۹۶۶) نامزد دریافت جایزه اسکار شد. از دیگر فیلمهای مشهور وی میتوان به پاپیون، گریز، فرار بزرگ و بولیت اشاره نمود. در سال ۱۹۷۴ استیو به عنوان گرانترین بازیگر جهان معرفی شد، ولی تا ۴ سال بعد از کسب این عنوان در هیچ فیلمی بازی نکرد. وی با چند کارگردان و تهیه کننده مشاجرههایی داشت که بخاطر ستاره بودنش، همیشه دست برتر را داشته است.
نام اصلی : ترنس استیو مک کوئین
تولد : ۲۴ مارس ۱۹۳۰
بیچ گروو، ایندیانا، آمریکا
مرگ : ۷ نوامبر ۱۹۸۰ (۵۰ سال)
سیوداد خوارس٬ چیئوائوا
ملیت : ایالات متحده آمریکا
نام(های) دیگر : «سلطان خونسردی»
پیشه : بازیگر
سالهای فعالیت : ۱۹۵۸-۱۹۸۰
کودکی
استیو در بیچ گروو، ایندیانا به دنیا آمد. پدرش ویلیام، خلبان هواپیماهای نمایشی بود و ۶ ماه بعد از آشنایی با مادر استیو، او را ترک کرد. مادر استیو، جولیا، معتاد الکلی بود.
از آنجا که مادرش توانایی مراقبت کردن از کودک را نداشت، استیو را در سال ۱۹۳۳ نزد والدین خود گذاشت و رفت. کمی بعد استیو به همراه پدربزرگ و مادربزرگش به اسلاتر، جایی که دایی بزرگش مزرعهای داشت رفته و در آنجا بزرگ شد. استیو مککوئین مسیحی کاتولیک بود.
در سن ۳ سالگی دایی بزرگش برای وی یک سهچرخه خریدد که بعدها مککوئین اظهار داشت که علاقهاش به موتورسواری در آنجا در وی پدیدار شد. در سن ۸ سالگی مادرش مجدداً او را تحویل گرفت و به ایندیاناپولیس برد تا در آنجا در کنار شوهر جدیدش با هم زندگی کنند. استیو روزی را که در حال ترک مزرعه بود به خوبی به یاد داشت. او در این مورد میگوید: موقع ترک مزرعه، داییام هدیهای به من داد… یک ساعت جیبی طلایی که درونش جملهای نوشته شده بود: برای استیو… که برایم همچون پسرم بود.
استیو مککوئین دچار دسلکسیا بوده و بخاطر التهاب گوشش در کودکی، از قدرت شنوایی وی نیز کاسته شده بود. در خانه جدید و زندگی به همراه ناپدریاش برای وی خوشایند نبود. ناپدریاش استیو را به شدت کتک میزد به طوری که در سن ۹ سالگی استیو از خانه فرار میکند تا در خیابان زندگی کند. در عرض چندسال و معاشرت وی با باندهای خلافکار باعث شد وی رو به بزهکاری آورد. از آنجا که دیگر مادرش قادر به کنترل او نبود، استیو را مجدداً به اسلاتر فرستاد. اما در سن ۱۲ سالگی مادرش مجدداً طی نامهای خواستار برگشت پسرش نزد خود شد تا با هم در خانه جدیدشان در لسآنجلس زندگی کنند. ازدواج دوم مادر استیو به طلاق انجامیده بود و وی برای بار سوم ازدواج کرده بود.
در خانه جدید نیز ناپدری با او رفتا خوبی نداشته و استیو مجدداً شروع به پرخاشگری کرد و در نتیجه مجدداً وی را به اسلاتر نزد پدربزرگ و مادر بزرگش فرستادند. این آخرین باری بود که وی به آنجا رفت. استیو در سن ۱۴ سالگی بدون حتی خداحافظی کردن مزرعه را ترک کرده و به یک سیرک پیوست و دوباره ولی اینبار خودش مجدداً به نزد مادر و ناپدریاش برگشت و زندگی خلافکارانهاش را مجدداً دنبال کرد. استیو را یکبار در حین سرقت قالپاغ اتومبیل دستگیر کردند و او را تحویل ناپدریاش دادند که باعث شد کتک شدیدی از او بخورد و درگیری به وجود آمده باعث شد تا استیو را از بالای پلهها به پایین پرت کند. در وایین ولهها استیو بلند شده و رو به ناپدریاش گفت: اگه دست کثیفت رو یکبار دیگه به من بزرنی، قسم میخورم که میکشمت.
طی حادثهای، ناپدری استیو مادرش را متقاعد کرد که با امضای برگهای در دادگاه اعلام کند که استیو اصلاح ناپذیر است. به موجب این حکم، وی را به مرکزی پسرانه در چینو، کالیفرنیا منتقل کردند. در انجا بود که استیو شروع به تغییر کرد. وی در آنجا شخصیت محبوبی میان پسران دیگر محسوب نمیشد.
در سن ۱۶ سالگی استیو مرکز را ترک کرده و به نزد مادرش بازمیگردد که اینبار در روستای گرینویچ ساکن بود ولی مجدداً فرار کرد. در این دوره بود که او با دو ملوان آشنا شده و تصمیم میگیرد داوطلبانه در یک کشتی متعلق به جمهوری دومینیکن کار کند. در انجا یکبار از محل کارش فرار کرده ولی در نهایت جایی دیگر کاری پیدا میکند. سپس به ایالت تگزاس رفته در آنجا نیز مدا شغلهایش را تغییر میداد.
خدمت نظامی
در سال ۱۹۴۷ استیو مککوئین به خدمت سپاه تفنگداران دریایی آمریکا درآمده و درجهاش به سرباز یکم ارتقاء مییابد. وی در دوان خدمت مجدداً رفتار پرخاشگرایانه خود را انجام میدهد که بخاطر این رفتار درجه وی ۷ بار مختلف کاهش پیدا کرد. وی همچنین بخاطر فرار از خدمت و اینکه نتوانست خود را به موقع معرفی کند، در هنگام گشتوگذار با نامزدش توسط پلیس ساحلی دستگیر میشود. وی ۴۱ روز را در زندان نظامی زندانی بود. سپس تصمیم میگیرد که خودش را اصلاح کند و نظم نیروی دریایی را بپذیرد. وی در طول یک مانور نظامی، جان ۵ ملوان نظامی همکارش را نجات داد. وی را به درجه نگهبان افتخاری نائل کرده و کارش نگهبانی از قایق رئیسجمهور وقت آمریکا، هری ترومن شد. خدمت وی در سال ۱۹۵۰ به پایان رسید. استیو مککوئین بهدها اظهار داشت که خدمت در نیروی دریایی برایش لذت بخش بود.
نمایش
دهه ۱۹۵۰
به موجب یک قانون در آمریکا، استیو شامل افرادی میشد که میتوانستند کمک هزینه تحصیلی دریافت کنند. استیو مککوئین با کمک این هزینه شروع به تحصیل در رشته بازیگری کرد. سلطان خونسردی، اولین نقش خود را در سال ۱۹۵۰ و در یک نمایش اجرا کرد و شخصیت وی فقط یک جملهی ساده را گفت! در این حین بود که استیو برای کسب درآمد شروع به مسابقه دادن با موتور کرد و با پولهایی که برنده میشد موف شد اولین موتور هارلی دیویدسن خود را بخرد. وی در که در عرصه موتورسواری در حال حرفهای شدن بود، در تمام مسابقات آخر هفتهها حدود ۱۰۰ دلار برنده میشد (۱۰۰ دلار آن موقع تقریباً معادل ۸۰۰ دلار در سال ۲۰۰۹ است). استیو در این دوره در سریالی که محصول شبکه ایبیسی بود و در میان سالهای ۱۹۵۴-۱۹۵۳ پخش میشد حضور یافت.
در سال ۱۹۵۵ و زمانی که ۲۵ ساله بود تصمیم به ترک نیویورک گرفت و به سمت کالیفرنیا رفت. در آنجا وی به دنبال کار میگشت. بعد از حضور استیو در برنامهای به نام مدافعان که برنامهای تلویزیونی بود، هیلارد الکینز که از کارگردانان ان موقع بود، استیو جوان را مناسب فیلمهای درجه ب دید. اولین نقش استیو نیز در فیلم کسی آن بالا ما را دوست داد بود که به کارگرردانی رابرت وایز ساخته شده بود. استیو در این فیلم با پل نیومن همبازی بود. سپس در فیلمهای دیگری همچون هیچوقت یک غریبه را دوست نداشته باش، حباب (اولین نقش اصلی استیو) و سرقت بزرگ خیابان سنت لویس بازی کرد.
اولین نقشی که استیو را به شهرت نزدیکتر کرد، نقش پی در فیلم وسترنی به نام سرنوشت ولز فارگو بود. بازی وی در این فیلم باعث شد مدیر برنامههای وی با متقاعد کردن کارگردان دیگری، باعث شود استیو در سریالی وسترن نیز ظاهر شود.
دهه ۱۹۶۰
در ۲۹ سالگی بود که نقشی را در فیلم هیچوقت کم نرو به او دادند. فرانک سیناترا که در آن فیلم حضور داشت، در استیو جوان موفقیتهای آیندهاش را دیده بود. نقش استیو در این فیلم بسیار مورد تحصین فرار گرفت. جان استرجز که کارگردانی این فیلم را بر عهده داشت تصمیم گرفت در فیلم دیگش نیز از استیو استفاده کند و « کلاً دوربین را به او بدهد ». این فیلم با نام هفت دلاور تولید شد. این فیلم یکی از اولین فیلمهای بزرگ استیو مککوئین است که در ان با بازیگران مشهوری همچون یول برینر، چارلز برانسون و جیمز کابرن همبازی بود.
استیو سپس در فیلم بزرگ دیگرش که باز هم به کارگردانی جان استرجز بود بازی کرد. نام این فیلم، فرار بزرگ بود که داستان واقعی فرار از زندان آلمانیها در جنگ دوم جهانی را روایت میکرد. بخاطر مسائل بیمهای، استیو خود قادر به اجرای صحنههای موتورسواری این فیلم نبود و این صحنهها توسط دوستش اجرا شد. فروش بالای این فیلم استیو را به یک ستاره در دنیای بازیگری بدل کرد.
در سال ۱۹۶۳ استیو به همراه ناتالی وود در فیلم عشق با غریبه مطلوب ایفای نقش کرد. سپس در فیلم نوادا اسمیث نقشآفرینی کرد. سپس فیلم دانههای شن را بازی کرد که بخاطر بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار نیز شد.
نامزدی وی برای اسکار با بازی در فیلم بولیت ادامه مییابد. صحنههای ماشین سواری این فیلم فقط حدود ۱۰٪ ان توسط خود استیو انجام شد و مابقی آن را بدلکاران انجام دادند. از انجا که هزینههای این فیلم به شدن بالا رفت، برادران وارنر ادامه قراردادهای خود را با این فیلم قطع کردند. البته بعد از فروش بالای این فیلم، برادران وارنر مجدداً به سمت استیو رفتند ولی او کار مجدد با آنها را دیگر نپذیرفت و فیلم بعدیش را با کمپانی یونایتد آرتیستز قبول کرد. در فیلم جدید که عشق توماس رون نام داشت، استیو با فی داناوی همبازی بود. در همان سال بود که فیلم رودخانهها را نیز بازی کرد.
دهه ۱۹۷۰
در سال ۱۹۷۱ بود که استیو مککوئین در فیلم لو مان و سپس در فیلم گریز به ایفای نقش پرداخت. در فیلم گریز بود که وی همسر آیندهاش، آلی مکگرا را میبیند و با او آشنا میشود. سپس فیلم بانر کوچک را بازی میکند و سپس مجدداً یک نقش زندانی را به او پیشنهاد میکنند. نقش این زندانی در فیلم پاپیون بسیار عالی تویط استیو اجرا میشود. در این فیلم داستین هافمن نیز در کنار استیو به ایفای نقش پرداخته است.
استیو از زمانی که فیلم گریز را بازی کرد تبدیل به گرانترین بازیگر جهان شده بود. اما بعد از بازی در فیلم آسمانخراش جهنمی در سال ۱۹۷۴، ناگهان از حضور در فیلمها خودداری میکند تا فقط به شکل کامل روی موتورسواریاش تمرکز کند و شروع به مسافرت به تمام نقاط آمریکا کرد. استیو با بازی در فیلم دشمن مردم در سال ۱۹۷۸ مجدداً به دنیای بازیگری برگشت. این فیلم به شکل مختصر در سینما عرضه شد.
دو فیلم آخر استیو مککوئین بر اساس داستان واقعی ساخته شده بودند. نام آنها تام هورن (فیلمی وسترن) و شکارچی (محصول ۱۹۸۰) میباشد.
نقشهای از دست رفته
نقش اصلی فیلم صبحانه در تیفانی به استیو پیشنهاد شده بود که وی بخاطر بازی کردن در فیلم دیگر قادر به پذیرفتن آن نبود. فیلمهای دیگری نیز که به وی پیشنهاد شدند ولی استیو در آنها ظاهر نشد عبارتند از: ۱۱ یار اوشن، بوچ کسیدی و ساندنس کید، راننده، اینک آخرالزمان، هری خبیث، پلی در دوردست و ارتباط فرانسوی.
موتورسواری
استیو مککوئین به شدت شیفته موتورسواری و ماشین سواری بود. شاید آثاری از این علاقه را بتوان در فیلمهای او نیز دید. به عنوان مثال صحنههای ماشینرانی در فیلم بولیت و یا صحنههای هرچند کم موتوروساری وی در فیلم فرار بزرگ.
استیو و کاگردان چند فیلمش، جان استرجز قرار بود فیلمی با عنوان روز یک قهرمان را که در مورد مسابقات فورمول وان بود را بسازند اما استیو بخاطر مشغله زیاد در هنگام فیلمبرداری فیلم دانههای شن قادر به بازی در این فیلم نشد و در نهایت پروژه متوقف شد.
استیو همچنین سابقه شرکت در مسابقات اتومبیلرانی و موتورسواری خارج از جاده را نیز دارد. اولین مسابقه استیو در مسابقات موتوروساری خارج از جاده با موتوری به نام Triumph ۵۰۰ سیسی انجام شد.
مککوئین کولکسیونی از موتور نیز داشت. در زمان مرگش، بیش از ۱۰۰ موتور در کولکسیونش بود که میلیونها دلار ارزش داشتند.
استیو همچنین چندین ماشین مسابقهای حرفهای نیز دارد که شامل:
پورشه ۹۱۷، پورشه ۹۰۸، فراری ۵۱۲
فراری ۲۵۰ (۱۹۶۳)
جگوار دیتایپ (مدل دی)
پورشه ۳۵۶
کبرا ۱۹۶۲
زندگی شخصی
استیو مککوئین در دوران حیاتش ۳ بار ازدواج کرده است. یکبار با نیل آدامز که از وی دو فرزند به نامهای تری و چاد دارد. ازدواج انها در تاریخ ۱۹۷۲ به طلاق انجامید. سپس وی با همبازیاش در فیلم گریز، الی مکگرا در سال ۱۹۷۳ ازدواج میکند و این ازدواج نیز در سال ۱۹۷۸ به طلاق منتهی میشود. الی مکگراه در زمانی که با استیو ازدواج کردهبود یکبار سقط جنین انجام داد. و در نهایت و زمانی که فقط یکسال به مرگش باقی بود، با باربارا مینتی که یک مدل بود ازدواج میکند. یکی از نوههای استیو مککوئین به نام استیون آر. مککوئین نیز بازیگر است.
بعد از طلاق ار آدامز و در زمان آشنایی با مکگرا، استیو رابطهای با باربارا لای دارد که منجر به باردار شدنش میشود و در نهایت سقط جنین غیرقانونی میکند. مارشال تریل که تخصصش در نوشتن زندگینامه افراد است نیز ادعا میکند استیو رابطهای با جاکلین بیسیت داشته که البته خود بیسیت هیچوقت این ادعا را تایید نکرده است.
در زمینه ورزش نیز استیو مککوئین فعال بوده و روزی ۵ مایل را میدوید. وی همچنین کمربند مشکی ورزش رزمی تانگ سودو را نیز داشت. استیو همچنین هنر رزمی جیت کان دو را نزد قهرمان افسانهای، بروس لی آموزش دیده بود. بروس لی از دوستان استیو مککوئین نیز بود. همچنین استیو در مراسم دفن بروس لی حضور داشت و یکی از حمل کننده تابوت او بود.
استیو مککوئین سابقه استفاده از مواد مخدر را داشت. گفته میشد او ماریجوانا و کوکائین مصرف میکرده. همچنین به شدت سیگار میکشید. در سال ۱۹۷۲ پلیس انکوریج (در ایالت آلاسکا) وی را بخاطر رانندگی در حالت مستآلود بازداشت کرد.
بعد از اینکه چارلز منسن مرتکب قتل ۵ نفر در یک مهمانی میشود که در میان قربانیان نام چند دوست استیو نیز (شامل شرون تیت) دیده میشود، گفته میشود خود استیو نیز هدف مرگ بود. طبق اظهارات همسر اول استیو، بعد از این ماجرا او شروع حمل سلاح گرم با خود در مراکز عمومی کرده بود. دو ماه بعد از قتلها نیز پلیس لیستی از افراد قربانی را پیدا میکند که نام استیو مککوئین نیز در ان بود. در سال ۲۰۱۱ فاش شد که استیو نیز در شب قتلها به همان مهمانی دعوت بود، اما چون قرار بود نامزدش به خانهاش بیاید، تصمیم گرفت به مهمانی نرود که نهایتاً جانش نجات پیدا کرد.
استیو مککوئین عادت عجیبی نیز داشت. او عادت داشت در هر فیلمی که قبول به بازیگری میکند، چیزی را مجانی از آنجا به عنوان یادگاری بردارد. مثلاً یک ماشین اصلاح که در آن فیلم استفاده شده بود و یا یک شلوار جین و امثال اینها. بعدها مشخص شد که استیو این لوازم را به مرکز اصلاح و تربیت پسرانه که خود در دوران نوجوانی چند سال را در آن سپری کرده بود اهدا میکرد.
طبق گفتههای کتابی که همسر آخر استیو منتشر کرده و در مورد زندگ استیو مککوئین است، استیو د اواخر عمرش یک مسیحی انجیلی شده بود و برای دعا به کلیسا میرفت. بعد از مرگ استیو، بیلی گراهام که از مشاورران مذهبی چند رئیس جمهور آمریکا بود بر سر مزارش حاضر شد.
مرگ
بیماری او در ۲۲ دسامبر ۱۹۷۹، سرطان ریه ناشی از مجاورت با ماده سرطانزای پنبهنسوز تشخیص داده شد. با توجه به اینکه او زیاد سیگار میکشید، این باعث وخیم شدن بیماری او شد. ولی او این راز را تا یک ماه قبل از مرگش حفظ کرد. سرانجام استیو مک کوئین در ۷ نوامبر ۱۹۸۰ و در ساعت ۳:۴۵ صبح در مکزیک درگذشت. گفته میشود پیش از مرگ وی بلند شده و از پرستار درخواست یک لیوان آب خنک میکند و بعد میمیرد.
جسد او را سوزاندند و خاکسترش را در اقیانوس آرام ریختند.
جوایز
اسکار
(۱۹۶۷) نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول – فیلم: دانههای شن
گلدن گلوب
(۱۹۶۴) نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر فیلم درام – فیلم: عشق با غریبه مطلوب
(۱۹۶۷) نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر فیلم درام – فیلم: دانههای شن
(۱۹۷۰) نامزد دریافت بهترین بازیگر فیلم موزیکال / کمدی – فیلم: رودخانهها
(۱۹۷۴) نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر فیلم درام – فیلم: پاپیون
فستیوال بینالمللی فیلم مسکو
(۱۹۶۳) برنده بهترین بازیگر – فیلم: فرار بزرگ
فیلم ها
از فیلمهای معروف او عبارتاند از :
نه اینقدر کم – (۱۹۵۹)
هفت دلاور – (۱۹۶۰)
فرار بزرگ – (۱۹۶۳)
دانههای شن – (۱۹۶۶)
بولت – (۱۹۶۸)
پاپیون – (۱۹۷۳)
شکارچی – (۱۹۸۰)
آسمانخراش جهنمی
فرار مرگبار
عکس استیو مک کوئین
زندگینامه استیو مک کوئین
بیوگرافی و عکس استیو مک کوئین بازیگر آمریکایی